محاکمه و دفاع دکتر محمد مصدق
نویسنده:
محمد مصدق
امتیاز دهید
با پیروزی کودتای 28 مرداد 1332 یکی از دغدغه های اصلی حکومت کودتا نحوه برخورد با دکتر محمد مصدق نخست وزیر ساقط شده ایران بود. از آنجایی که رژیم پهلوی تاخیر در محاکمه مصدق را به زیان موجودیت خود می دید بر آن شد تا با محاکمه و سپس محکومیت مصدق، نهضت ملی ایران و هواداران آن را از صحنه سیاسی کشور حذف کند. در این راستا رژیم برای محاکمه مصدق دادگاه نظامی تشکیل داد. مصدق تشکیل دادگاه علنی را برای محاکمه خود به فال نیک گرفت و آن را به فرصتی برای دفاع از خود و نهضت ملی ایران تبدیل نمود و با دفاعیات خود رژیم کودتا و حامیان خارجی آنرا به چالش کشید. سیر برگزاری جلسات محاکمه مصدق و یارانش در دادگاه نظامی و لایحه دفاعیه و واکنش های او و هوادارانش موضوع این کتاب است.
در ابتدای کتاب می خوانیم:
دکتر محمد مصدق طی دفاع مشروحی گفت من در روز 28 مرداد نخست وزیر بوده ام و فقط دیوان کشور صلاحیت دادرسی دارد. دکتر مصدق خود را نخست وزیر قانونی ایران معرفی کرد.
در ساعت یک بعدازظهر پریروز (در ابتدای کتاب آمده) جاده نظامی سلطنت اباد وضع دیگری بخود گرفته بود. ماشینهای نظامی و اتومبیل های خبرنگاران خارجی با سرعت زیادی بطرف سلطنت اباد در حرکت بودند و چون قبلا اطلاع داده شده بود که ساعت سه بعد از ظهر محاکمه آغاز خواهد گردید تا ساعت دو نیم بعد از ظهر کلیه خبرنگاران داخلی و خارجی و تماشاچی هائی که موفق به دریافت کارت ورودی شده بودند در سلطنت آباد حاضر بودند...
بیشتر
در ابتدای کتاب می خوانیم:
دکتر محمد مصدق طی دفاع مشروحی گفت من در روز 28 مرداد نخست وزیر بوده ام و فقط دیوان کشور صلاحیت دادرسی دارد. دکتر مصدق خود را نخست وزیر قانونی ایران معرفی کرد.
در ساعت یک بعدازظهر پریروز (در ابتدای کتاب آمده) جاده نظامی سلطنت اباد وضع دیگری بخود گرفته بود. ماشینهای نظامی و اتومبیل های خبرنگاران خارجی با سرعت زیادی بطرف سلطنت اباد در حرکت بودند و چون قبلا اطلاع داده شده بود که ساعت سه بعد از ظهر محاکمه آغاز خواهد گردید تا ساعت دو نیم بعد از ظهر کلیه خبرنگاران داخلی و خارجی و تماشاچی هائی که موفق به دریافت کارت ورودی شده بودند در سلطنت آباد حاضر بودند...
آپلود شده توسط:
Mahsaa
1399/07/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی محاکمه و دفاع دکتر محمد مصدق
شما در آن روز نویسنده را نقد کردید نه نوشته را که الان بگویید سخنش را قبول نداشتید. جملاتتان را دوباره بخوانید.
این استدلال هم طرفه است که چون شاهین پر به عقب نشینی مصدق از بلایی که بر سر ایران آورد اشاره ای نکرده پس لابد چنین چیزی نبوده است.
این که به چیزی پایبند نباشیم و فقط بدنبال به کرسی نشاندن حرف ناصحیح خود باشیم روال نادرستی است که ان شاءالله اول بنده و بعد سایر عزیزان این عادت ناپسند را رها کنیم.
خواب آشفته نفت، از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی- محمدعلی موحد- ص ۳۴ و ۳۷-۳۹
@mohammadmosaddegh[/quote]
خیلی خیلی از محضرتان معذرت می خواهم. حضرتعالی نبودید که وقتی بنده در ذیل کتاب عقل در تاریخ، به کتاب خواب آشفته نفت ارجاع داده بودم، محمد علی موحد نویسنده آن را به سخره گرفتید؟
عقل در تاریخ
عین جملات شما:
حالا بریم سراغ محمد علی موحد در ویکی پدیا در تعریفش نوشته عرفان پژوه این بابا دیگه از همان نوع رفیقان طباطبایی است فقط اتو کشیده البته از این شیخ فضل الله نوری ها در تاریخ ایران زیاد بوده و خواهد بود
حالا چگونه است که از "عرفان پژوه رفیق طباطبایی شیخ فضل الله نوری گرا" سخنی نقل می کنید؟ شما نبودید که به این اعتبار حرفش را رد می کردید؟ بائک تجر، بائی لا تجر؟
لوی هندرسون سفیر آمریکا، در به محاکمه کشیدن مصدق تاکید داشت. وی به شاه توصیه کرد:«...دولت باید به سرعت و قاطعیت مصدق را محاکمه کند، زیرا تردید و تاخیر در این کار، مصدق پیر را به صورت یک اسطوره درخواهد آورد...»
محاکمه دکتر مصدق بزرگترین محاکمه تاریخ سیاسی ایران است. درآن محاکمه دکترمصدق بارها فریاد برآورد که هنوزخود را نخست وزیرمی داند. شاه چه حق داشت که او را عزل کند؟ شاه که مسئولیت ندارد چگونه می تواند اختیار داشته باشد؟ ودرباره پدرشاه بی هیچ تعارف گفت: «شاه فقید را انگلیسیها آوردند.» نه دادستان ارتش از نیش های پوشیده وآشکارمصدق درامان بود و نه رئیس دادگاه. کار دکترمصدق ازکنایه وتعریض گذشته بود. با صراحت تمام خطاب به دادستان[حسین آزموده] گفت: «تو چه هستی؟ تو یک آلتی هستی که داری می رقصی.» او دادستان را به دادستانی قبول نداشت. وقتی می خواست جواب حرف های دادستان را بدهد می گفت «آن مرد » چنین گفت ... و چون رئیس دادگاه تذکرداد که « در یک دادگاه رسمی که ازطرف بزرگ ارتشتاران فرمانده تشکیل می شود مکرردرمکررآن مرد آن مرد» نگوید؛ مصدق پاسخ داد: «اگرحالا اشتباه کرده ام که «مرد» خطاب کرده ام از این به بعد به ایشان «مرد» نمی گویم.»
اما چرا دولت کودتا آن اشتباه را کرد و آن تریبون تاریخی را در اختیار مصدق گذاشت که بتواند دستگاه را آن چنان رسوا و بی آبرو گرداند؟ آیا مصدق را نمی شناختند؟ از توانایی های شگرف او، ازافسونگری هایی که در خطاب با مردم داشت، از شگردهایی که برای تسخیر عواطف به کارمی برد گاهی نداشتند؟ ...به نظر می رسد دولت کودتا سخت نیازمند کسب مشروعیت بود. تظاهر شاه به رعایت شعایر مذهبی و کوشش او درجلب محبت روحانیون و تقرب به آنان، عوام فریبی هایی مانند راه انداختن کاروان برای اهدای ضریح به مشاهد مشرفه نجف و دمشق، و فرستادن رئیس ستاد ارتش کشور به پشت بام حظیره القدس بهاییان جهت تخریب آن، همه و همه را باید جلوه هایی از خارخار کسب مشروعیت به شمار آورد. هدف اصلی از محاکمه مصدق آن بود که او را از صحنه سیاست حذف کنند و فعالیت هواداران او را ممنوع سازند. می خواستند این مقصود را به وجهی صورتا قانونی و در شرایطی هرچه مقبول تر حاصل گردانند. دولت کودتا گمان می برد عواملی چون احساس خستگی و نومیدی در مردم و وحشت روحانیان و مالکان از حزب توده که در پیروزی کودتا موثر افتاده بود، شرایط لازم فراهم آورده است تا بتوانند اسطوره مصدق را دراذهان عامه بشکنند. در واقع عده ای از معاندان سابقه دار مصدق دردوردوم زمامداری او به این کاربرخاسته بودند و با هتاکی ها و لجن پراکنی های خود سعی درمخدوش کردن حسن شهرت وتضعیف نفوذ کلمه او داشتند. دادستان ارتش در جریان محاکمه همان خطی را دنبال می کرد که امثال سید محمد علی شوشتری، عبدالقدیرآزاد و مظفربقایی و حایری زاده در مجلس هفدهم برای تخطئه و تخریب وجهه و مقبولیت مصدق ترسیم کرده بودند. ضمنآ محاکمه دکتر مصدق یک نفع فرعی هم برای دولت کودتا داشت. نمایشنامه محاکمه در زمانی اجرا می شد که رویدادهای مهمی چون تجدید رابطه با انگلستان ومذاکرات نفت درحال وقوع بود. مشغولیت ذهنی مردم به پی گیری جریان این نمایشنامه تا حد زیادی آنان را ازپرداختن به آن مسائل بازمی داشت.
مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی- ص ۱۸۳
خواب آشفته نفت، از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی- محمدعلی موحد- ص ۳۴ و ۳۷-۳۹
@mohammadmosaddegh
در تاریخ ۹ مهر ۱۳۳۲، کیفرخواست دادگاه نظامی شاهنشاهی بر علیه دکتر مصدق صادر شد:
چون رویه و نحوه انجام وظیفه شخص غیرنظامی ردیف یک (مصدق)بر اساس متزلزل ساختن قانون اساسی و سست کردن ایمان و اعتقاد مردم از مذهب رسمی کشور یعنی مذهب اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه و عدم رعایت قوانین عادی کشور بوده است. اعلی حضرت همایون شاهنشاهی که در مقام وفاداری به سوگند کلام الله مجید، نگهبان قانون اساسی ایران و ساعی در ترویج مذهب جعفری اثنی عشری بودهاند، ادامه وضعی را که متهم نامبرده در پیش گرفته باعث مخاطرات بزرگی برای سعادت و عظمت دولت ایران تشخیص فرمودهاند و اراده ملوکانه تعلق گرفت که متهم نامبرده را عزل نمایند که این نسبت شاهانه ضمن صدور فرمان عزل او به وسیله سرهنگ نعمتالله نصیری در ۲۵یکشنبه مرداد ۱۳۳۲ به متهم ابلاغ شد. او(مصدق) از آن پس طغیان نموده، بدین منظور تا اساس حکومت و تاج و تخت را با تحریص مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت به هم زند که به یاری خداوند قادر متعال و مدد ارواح طیبه اولیای اسلام، با غیرت اهالی شاه دوست و میهن پرست طهران مواجه میشود.
اولین وظیفه آنان (دکتر مصدق و یارانش) وفاداری به سوگندی بوده که برای حفظ قانون اساسی ایران یاد کرده و بدبختانه سوگند خود را نقض و به آن خیانت نمودهاند. ملاحظه میشود که بزه انجام شده از طرف متهمین مقرون به علل مشدده است که به همین مناسبت تقاضای رای اعدام آن را دارد.
تهران به تاریخ نهم مهرماه ۱۳۳۲، دادستان ارتش سرتیپ حسین آزموده
در جریان این دادگاه سرتیپ آزموده-دادستان دادگاه نظامی- بارها و بارها به دکتر مصدق نسبت بیدینی و کفر و ارتداد داد که این مساله خشم دکتر مصدق را برمیانگیخت.
محمد مصدق در محکمه نظامی- سرهنگ جلیل بزرگمهر- ص ۴۷ و ۶۲
@mohammadmosaddegh
سرتیپ آزموده بی سواد آن روزی و سپهبد بعدی در مقام دادستانی ارتش کلمه«متهم» را به جای فتحه ه با کسره تلفظ می کند و دکتر مصدق آبرویش را می برد، لذا برای جبران آبروریزی ، روزی دیگر ملکه اعتضادی معلوم الحال را به عنوان تماشاچی به جلسه دادگاه می برند تا به دکتر مصدق توهین کنند. از قضا آن روز هوا سرد بود و چون دکتر مصدق اندکی می لرزید ملکه اعتضادی با نیشخند می گوید:« آقای دکتر مصدق شما که ادعا می کردید بیدی نیستید که از این بادها بلرزید، اینک چرا از هیبت دادگاه به لرزه در آمده اید؟
دکتر مصدق سرش را بلند می کند و پاسخ می دهد:« عفیفه خانم! منارجنبان هم قرن ها می لرزد ولی پابرجاست.»
خاطرات الهیار صالح، به اهتمام دکتر سید مرتضی مشیر، ص ۵۷
@mohammadmosaddegh